جورجی داشت وضع حمل میکرد که ماما از او خواست برای معاینه معمول واژن از حوضچهی زایمان خارج شود. جورجی گفت نه. او فکر نمیکرد که به معاینه نیاز داشته باشد و احساس میکرد که بچه دارد به دنیا میآید. ماما دوباره از او خواست که برای معاینه آماده شود، و هنگامی که جورجی دوباره امتناع کرد، ماما رو به شوهر جورجی کرد و از او خواست تا از همسرش بخواهد تن به معاینه بدهد. همسر جورجی به ماما پیوست و مرتب از او میخواست که از آب بیرون بیاید. بالاخره جورجی تسلیم شد و هنگامی که درد انقباض دهانه رحم شروع شده بود، مورد معاینه قرار گرفت و کیسه آب پاره شد. بعد از این، معاینه برای جورجی بسیار دردناک شد و او از ماما خواست که معاینه را متوقف کند ولی او چنین نکرد.
طبق مدارک، جورجی زایمان خوبی داشت. اندکی پس از معاینه، نوزادش در خانه، در حوضچه زایمان به دنیا آمد. همه سالم و خوب بودند حداقل از نظر جسمی. با این وجود، در سطح عاطفی و روانی، چیزهایی وجود داشت که در هفتههای پس از زایمان جورجی نتوانست برای خودش حل کند، و حداقل نه این واقعیت که احساس میکرد به بدنش بی حرمتی شده، بلکه شوهر دوست داشتنیاش ناخواسته در این عمل همدست بوده است.
خارقالعادهترین چیز در مورد این داستان این است که اصلا داستان خارقالعادهای نیست. رضایت موضوعی است که در خصوص زایمان به خوبی درک نشده و هنوز به درستی به آن پرداخته نشده است. نظرسنجی که خیریه حقوق زایمان در همکاری با شبکهی مادران در سال ۲۰۱۳ در مورد حقوق بشر در زایمان انجام داد، نشان داد که ۱۲ درصد از پاسخدهندگان احساس میکردند که برای معاینات و روش کار رضایت نداده بودند. در مورد مادرانی که برای اولین بار مادر میشدند این رقم بالاتر بود (۱۶ درصد)، و برای کسانی که در بیمارستان زایمان کرده بودند هنوز هم بالاتر (۲۳ درصد). از همه بیشتر، زنانی بودند که برای زایمان آنها از وسایلی استفاده شده بود (که بهعنوان ابزارهایی برای کمک به زایمان طبیعی شناخته میشوند مانند فورسپس یا وکیوم) - ۲۴ درصد گفتهاند که برای استفاده از این دستگاهها قبلا رضایت آنها را نگرفته بودند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در نظرسنجی سال ۲۰۱۶ که توسط سازمانی با نام«جنبش زایمان مثبت» (که در حمایت از زایمان است و من آن را اداره میکنم)، با همکاری کانال مادر جامعه والدین آنلاین انجام شد، نتایج مشابهی به دست آمد. بیش از ۲۲ درصد از ۲۱۸۶ زن پاسخ داده بودند که در جریان وضع حمل احساس نمیکنند که به همه موارد رضایت داده باشند، در عوض به آنها گفته شده بود که آنها «مجبورند» به آن روش خاص تن دهند.
در هفت سال اجرای «جنبش زایمان مثبت»، داستانهای بیشماری از نقض روزمرهی این حقوق شنیدهام. زنانی که احساس میکنند با آنچه برایشان رخ داده کاملا رضایت نداشتهاند. زنانی که به یک چیز رضایت داده بودند، اما بعد چیزی اضافی دریافت کردند که به آن رضایت نداده بودند. زنانی که در انتخاب خود احساس اجبار یا انزوا میکردند، یا اینکه صدای آنها شنیده نشده بود یا روی تصمیم آنها، تصمیمات دیگری گرفته بودند. زنانی که با تکه انداختنهای دست اندرکاران بهداشت، احساس تحقیر، تمسخر، و بی ارزشی کرده بودند. این زنان هرگز آن لحظات را فراموش نمیکنند، اما آنها بیشتر اوقات، مانند جنبش «من هم» (#MeToo)، شکایت نمیکنند شاید به این دلیل که میبینند چه اتفاقی برای زنان جنبش«من هم» افتاد و این هم بخش دیگری از دنیای نامنصفانه زن بودن است.
جالب اینجاست که جورجی شکایت کرد. وقتی او توضیح داد که هنگام معاینه چه احساسی داشته، بویژه وقتی که او از ماما خواسته معاینه را متوقف کند، یک «ماما»ی دیگر به او گفت: «معاینه واژن (VE) در هر صورت خوشایند نیست، اگر او بنا به خواست شما معاینه را متوقف میکرد، شک دارم که به او اجازهی ادامه معاینه را میدادید و لازم بود که معاینه تا پایان انجام شود».
پژواکهای#MeToo در همه جای داستان جورجی وجود دارد، همانطور که در بسیاری از اتاقهای زایمان بازتاب دارند. در اینجا عدم تعادل نیرو وجود دارد که ریشههای طولانی و عمیقی دارد. شما میتوانید این عدم تعادل را در عقاید قدیمی که زنان را وسیلهای برای بچه آوری میدانند، بیابید. زنانی مثل ظروف یک بار مصرف برای نوزادان که احساسات آنها در میان فداکاری مادرانه مهم نیست. این نوع نگاه در شوخیهای مدرن و اظهارنظرهای افراد نیز رواج دارد: دیدن همسرتان به هنگام زایمان مانند «تماشای سوختن میخانه مورد علاقهتان» است. یعنی تخریبی در حال وقوع است که باعث میشود زنان دیگر از ارزش بالایی برخوردار نباشند، اما این خوب است، زیرا بارها و بارها به زنان گفته میشود، «یک کودک سالم از همه چیز مهمتر است». نکته پنهان در این گفته، که بهسختی بهچشم میآید، این است که آنها[خود زنان] مهم نیستند.
بنابراین برای قابلهی جورجی، موضوع این بود که معاینه «باید تمام شود» و نقش جورجی تحمل کردن معاینه بود. در لحظاتی مانند این وجود یک احساس حق با پژواکهای فرهنگ تجاوز جنسی پیدا میشود: سردرگمی واقعی بر سر اینکه نیازهای چه کسی در اولویت قرار دارد و چه کسی مالک بدن مورد نظر است و مجاز است که با آن همانطور که مایلند رفتار کند. برای رسیدگی به این موضوع آموزش فوری برای متخصصان بهداشتی ضروری است. یک مطالعه در سال ۲۰۱۳ در مجله« BMC حاملگی و زایمان» منتشر شده که نشان میدهد متخصصان بهداشتی، باورهای متضادی در مورد انتخاب زنان در زایمان دارند. از یکسو، پرسنل بهداشتی در پاسخ به این پرسش اظهار داشتند كه «زنان تصمیم گیرنده نهایی بودند» اما همچنین هم زمان توافق داشتند كه «ممکن است به خاطر سلامتی جنین تصمیم زن نادیده گرفته شود».
این ضد و نقیض گویی نزد پزشکان و پرستاران، با این عقیده که در نهایت خود اینها از نظر قانونی پاسخگوی نتایج بارداری و تولد نوزاد هستند، در کنار این موضع روشن قانونی که متخصصان مراقبتهای بهداشتی تنها مسئول پیامدهای منفی ناشی از سهلانگاری خودشان هستند، موضوع را در ذهن متخصصان مراقبتهای بهداشتی پیچیدهتر کرده است. پرونده مشهور مونتگمری علیه لانارکشایر در سال ۲۰۱۵، در این خصوص شفاف سازی کرد و تأکید کرد که پزشکان اطلاعات لازم در مورد وضعیت و خطرهای مربوطه را به زنانی که تحت مراقبت آنان قرار دارند بدهند تا این زنان بتوانند برآن اساس تصمیم آگاهانهای بگیرند. در پایان، قاضی دادگستری دیوانعالی کشور، خانم برندا هیل، گفت: «آن روزها گذشته که تصور میشد زن با بارداری، نه تنها صلاحیت، بلکه حقش را بهعنوان اینکه همچون یک انسان واقعاً مستقل عمل کند، از دست میدهد».
برای بسیاری از زنان، وقتی که تجارب زایمانشان را در کنار دیگر موارد نقض حقوقشان در گذشته قرار میدهند، همین احساس حق و سوءاستفاده از قدرت است که بدن آنها را مورد بیحرمتی و تعرض قرار داده است. برای این زنان بازتابهای #MeToo فقط فلسفی نیستند، بلکه بسیار واقعی هستند. زنی به من گفت: «در تمام دوران بارداری و زایمان احساس میکردم تحت سلطهی پزشکان و پرستارانی هستم که مرا «دختر خوب» مینامیدند، در حالیکه بدون مجوز دستگاه تناسلی من را لمس میکردند و انتظار داشتند که همواره من این را بپذیرم. پژواک حرفهای فردی که در کودکی مرا آزار جنسی میداد همه جا در سرم بود. اینکه به من اطمینان میداد که اگر فقط «دراز بکشم» به زودی «تمام میشود». این زایمان مثل جهنم بود و اگر من بچهی دیگری بخواهم، با سزارین زایمان خواهم کرد».
برای بازماندگان از سوءاستفاده جنسی افزایش آگاهی از درمان بهتر در زمان زایمان شروع شده است، اما مطمئناً هدف بلند مدت باید سیستمی باشد که بدون در نظر گرفتن گذشتهی زنان، با همهی آنها با نرمی، همدلی، مهربانی و احترام رفتار کند.
تغییرات باید از درون خود سیستم ایجاد شود، اما میتوان با به اشتراک گذاشتن داستان زنان به آن تسریع بخشید، دقیقاً همانگونه که با #MeToo دیدیم. قدرت عظیمی در صدای جمعی وجود دارد. جمع آوری بسیاری از داستانهای کوچک در کنار هم یک موج بزرگ اعتراض ایجاد میکند. ما «اثر گلوله برفی» را در آوریل ۲۰۱۹ در ایرلند دیدیم، هنگامی که زنان به ایستگاه رادیویی RTE زنگ میزدند و داستانهای آسیبهای روحیشان به هنگام زایمان را تعریف میکردند، داستانهایی که همه را منقلب کرد، تا جایی که مدیران بهداشت و درمان از این زنان پوزش خواستند. این بیرون ریختن آنچه در ذهن داشتند، غیرمعمول بود؛ در بیشتر مواقع، زنان از تجربه #MeToo خود در اتاق زایمان یا سکوت کردهاند، یا شکایت، اما سپس متقاعد شدهاند که درک آنها از وقایع نادرست است، یا حتی اینکه در وهله اول انتظارات آنها بیش از حد بالا بوده و اکنون نیاز است که روی نوزادشان تمرکز کنند. در حال حاضر، در بریتانیا، حدود سیهزار زن در سال به هنگام زایمان ضربه روحی را تجربه میکنند، که میتواند منجر به «اختلال استرس پس از رویداد» PTSD شود. آیا خوشحالیم که بپذیریم احساس آسیب دیدن، تحقیرشدن و بیحرمتی فقط بخشی از تجربه زایمان است؟ من میگویم، زمان اینگونه اظهارات به سر رسیده است. #TimesUp
* «مثل یک فمینیست زایمان کنید»، نوشته میلی هیل، توسط HQ, HarperCollins منتشر شده و بهصورت کتاب کاغذی، کتاب الکترونیکی و کتاب صوتی موجود است.
این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.
© The Independent